دانلود گزارش مثنویخوانی به تاریخ 1313940226 فایل PDF / لینک مطلب / فایل صوتی
به نام آفرینندهی زیبایی
درود دوستان عزیز. داستانی که این هفته توسط دکتر رضا نجاتیان انتخاب شده بود داستان مسجد ضرار از دفتر دوم مثنوی بود. جلسهی مثنویخوانی در روزهای تعطیل رسمی هم برگزار میشود که این شنبه یکی از همین تعطیلات رسمی بود. مطابق دیگر شنبهشبها ساعت 9 شب در باغسلطانی 9 دور هم جمع شدیم و به روایت دکتر نجاتیان شنوندهی بخشی از سخنان جناب مولانا بودیم. مولانا مثنوی را چنان روان و دلکش سروده است که از ورای قرون با ما سخن میگوید. انگار که بر صدر مجلس مینشیند و سخن میگوید و ما این سخنان را با صدای راوی جلسه میشنویم. جلسه با تبریک عید مبعث آغاز شد و با روایت و شرح سه داستان ادامه یافت. داستان ردپای دزد، داستان مسجد ضرار و داستان نماز چهار هندو داستانهایی بود که در این جلسه روایت شد. در انتهای جلسه نیز مطابق عهدی نانوشته پرسش و پاسخ و بحث پیرامون زوایای این داستان را داشتیم و دوستان حاضر در جلسه بحثهای گرمی با هم داشتند. مدتی است که فایلهای صوتی جلسه را هم ضمیمهی گزارش میکنم تا دوستان علاقهمندی که نمیتوانند در جلسه شرکت کنند از طریق فایل صوتی ضبطشده با ما همراه شوند. اگر خدا بخواهد و دوستان شرکتکننده هم همراهی کنند به زودی شروع میکنیم به دوره کردن مثنوی و از بیت اول دفتر اول شروع به خواندن میکنیم و با همراهی هم تا جایی که عمرمان قد بدهد خواهیم خواند و جلو خواهیم رفت تا به امید خدا بتوانیم یک دوره کامل شرح مثنوی داشته باشیم. سیستم صوتی جلسه را هم کمی ارتقاء خواهیم داد تا فایلهای صوتی کیفیت بهتری داشته باشد و در نهایت بتوانیم این جلسات را به طور مرتب در فضای مجازی منتشر کنیم. تا آینده برایمان چه در آستین داشته باشد.
خلاصهی داستان (مسجد ضرار):
وقتی پیغمبر مسجد قُبا را مدینه تاسیس کرد، عدهای از منافقین هم در برابر آن مسجدی تاسیس کردند به نام مسجد ضرار و از پیغمبر میخواستند که بیاید در مسجد ایشان نماز بگذارد. پیغمبر عازم غزوه بود و ورود به مسجد را به بعد از غزوه واگذار کرد. پس از اتمام غزوه منافقان درخواست خود را تکرار میکنند و در این اثنا آیاتی نازل میشود و نیت منافقان بر پیامبر آشکار میشود. پیامبر دستور میدهد که آن مسجد را خراب کنند و آنجا را تبدیل به زبالهدانی کنند.
جلسه در ساعت 21:07 شب آغاز شد.
مثنوی معنوی مولوی
نسخهی نیکلسون؛ با توجه به شرح کریم زمانی
دفتر دوم؛ بیت 2825
حکایت مسجد ضرار
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۶ - فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص صاحبخانه را که نزدیک آمده بود که دزد را دریابد و بگیرد
این بدان مانَد که شخصی دزد دید
در وثاق اندر پیِ او میدوید
...
جلسه با حضور آقایان: علیرضا باصری، محمدابراهیم علیزاده، ابوالفضل صفارشرق، ابوالفضل سربزدی، رضا نجاتیان، بهمن صباغ زاده، خانم حسن زاده، جلیل واعظی، علی محمودی، آقای ذباح، مرتضی غلامپور و ... مطابق معمول در حسینیهی صفارشرق برگزار شد و ساعت 10:34 شب به پایان رسید.
دانلود گزارش مثنویخوانی به تاریخ 13940219 فایل PDF / لینک مطلب / فایل صوتی
به نام آفرینندهی زیبایی
درود دوستان عزیز. یکی دو هفته است بعد از وقفهای دو ماهه در جلسات شرکت میکنم و گزارشهای وبلاگ را از سر گرفتهام. این هفته داستانی زیبا از دفتر اول مثنوی انتخاب شده بود. اجرای این جلسه و بازخوانی و شرح متن به عهدهی من بود که البته خیلی دشوار بود و تمام سعی خودم را کردم که دوستان شرکتکننده را دلزده نکنم. اینکه چقدر موفق بودهام به نظر دوستان شرکت کننده بستگی دارد به قول معروف «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید». بعد از خوانده شدن داستان چند نفر از دوستان سوالاتی را پرسیدند که توسط جناب آقای بهشتی پاسخ داده شد. داستان این هفته یکی از زیباترین و پر رمز و رازترین داستان مثنوی بود که در دفتر اول مثنوی آمده است.
خلاصهی داستان (طوطی و بازرگان):
بازرگانی بود که طوطیای در قفس داشت. روزی این بازرگان عزم سفر به هندوستان کرد و از اهل منزل سوال کرد که از هندوستان چه سوغاتی برایتان بیاورم. هر کسی چیزی از وی خواست و طوطی هم گفت تنها خواستهی من این است که سلام مرا به همنوعانم در هندوستان برسانی و بگویی مرا راهنمایی کنند. بازرگان در هندوستان جماعتی از طوطیان را دید و نزد ایشان رفت و سلام و پیغام طوطیاش را رساند. ناگهان یکی از طوطیها لرزید و افتاد و مرد. مرد بازرگان از رساندن این پیام بسیار پشیمان شد. وقتی به خانه برگشت آنچه در هندوستان دیده بود را برای طوطی خود شرح کرد و ناگهان طوطی در قفس به خود لرزید و افتاد و مرد. مرد بازرگان اینبار بیشتر پشیمان شد اما کار از دست رفته بود. طوطی را برداشت و از قفس بیرون انداخت. طوطی ناگاه بال گشود و پرواز کرد و بر بلندی نشست. بازرگان پرسید که ماجرا چه بود؟ طوطی گفت آن طوطی که در هندوستان دیدی با عمل خود به من این پیغام را رساند که دلیل اینکه در قفس هستی به خاطر شیرینزیانی تو است و اگر میخواهی نجات پیدا کنی راهی غیر از مردن نداری. مرده شو تا از قفس خلاص شوی.
جلسه در ساعت 21:12 شب آغاز شد.
مثنوی معنوی مولوی
نسخهی نیکلسون؛ با توجه به شرح کریم زمانی
دفتر اول؛ بیت 1547
حکایت طوطی و بازرگان
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان که طوطی محبوسِ او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
بود بازرگان و او را طوطیای
در قفس محبوس زیباطوطیای
...
ادامه مطلب ...جلسه با حضور آقایان: علیرضا بقایی، محمدابراهیم علیزاده، محسن عربشاهی، علیرضا باصری، بهمن صباغ زاده، سید کاظم بهشتی، رضا نجاتیان، کاظم سلطانپور، مرتضی غلامپور و ... مطابق معمول در حسینیهی صفارشرق برگزار شد و ساعت 10:28 شب به پایان رسید