6- ضربالمثل تربتی، از بیکسی به گربه میگوید مونس؛ گردآورنده بهمن صباغ زاده
تا به امروز کتابهایی چند در زمینهی ادبیات گویشی تربت حیدریه چاپ شده است. اولینِ این کتابها، کتابی بود به نام ادبیات شفاهی روستاهای تربت حیدریه تالیف آقای محمدرضا خوشدل که بخشهای مختلفی داشت و یکی از این بخشها ضربالمثلها بود. کتابی هم جناب دکتر محمد رشید نوشتهاند با نام فرهنگ عامه تربت حیدریه و در این کتاب بخشی به ضربالمثلها پرداخته شده است. در کتاب خدی خدای خودم استاد قهرمان هم هرچند بخشی به ضرب المثل اختصاص ندارد اما در خلال ابیاتِ استاد گاه گاه به ضربالمثلهایی برمیخوریم که در واژه نامهی کتاب به آنها اشاره شده است. از اینها گذشته در آرشیو همین وبلاگ از ابتدای سال 1390 اشعار محلی تربت جمعآوری شده است که در هر شعر به چند ضربالمثل برخواهیم خورد. اینها منابع من خواهند بود در نوشتن ضربالمثلهای تربتی. دیگر اینکه پدر و مادر من تربتی بودهاند و من هم از ابتدای دههی 80 در تربت حیدریه زندگی میکنم و هر روز در برخوردم با مردم ضربالمثلهایی شنیده و خیلی از آنها را نوشتهام. مُرادِ من از این بخش، ضربالمثلهای گویشی تربت است و نه ضربالمثلهایی که در تمام کشور کاربرد دارند و در تربت به لهجهی تربتی گفته میشود. پس در این بخش تنها سعی خواهم کرد ضربالمثلهایی را بیاورم که تنها مختص تربت حیدریه است و در دیگر نقاط کشور به کار نمیروند. البته این نکته را هم در نظر داشته باشید که هرچه با دقت ضربالمثلها مورد بررسی قرار بگیرند، نمیشود به طور قطع آن را محدود به محدودهی جغرافیایی خاصی کرد و دوستان خواننده مرا متهّم به سرقت ضربالمثلهای نقاط دیگر کشور و یا کشورهای دیگر نکنند. تنها سعی خواهم کرد و تکرار میکنم تنها سعی خواهم کرد ضربالمثلهای تربتی را بیابم و در این بخش بیاورم. البته روشن است که از کمک شما بینیاز نیستم و شما دوستان خواننده هم میتوانید ضربالمثلهای تربتی را برایم ارسال کنید و هم مرا در نوشتن معنی و مراد ضربالمثل راهنمایی کنید.
برای اینکه بتوان تلفظ صحیح واژههای و اصطلاحات گویشی را انتقال داد لازم است چند قاعده وضع شود که با در نظر گرفتن این قواعد بشود شکل صحیح تلفظ را در گویش دریافت. بسیاری از این قواعد را شرقشناسان وضع کردهاند و در مواردی که این قواعد کافی نبوده از علائمی که استاد محمد قهرمان وضع کرده است استفاده میکنیم. الفبای متداول بین شرقشناسان (البته به شکلی سادهتر) به شرح زیر است.
صامتها: ا (a)، ب (b)، پ (p)، ت (t)، ث (s)، ج (j)، چ (č)، ح (h)، خ (x)، د (d)، ذ (z)، ر (r)، ز (z)، ژ (ž)، س (s)، ش (š)، ص (s)، ض (z)، ط (t)، ظ (z)، ع (a)، غ (g)، ف (f)، ق (g)، ک (k)، گ (q)، ل (l)، م (m)، ن (n)، و (v)، ه (h)، ی (y).
مصوتهای کوتاه: ــَـ (a)، ــِـ (e)، ــُـ (o). مصوتهای بلند: ...ـا (â)، ...ـی (i)، ...ـو (u). مصوتهای کوتاهی که کشیده تلفظ میشوند: ــَـْـ (ā)، ــِْـ (ē)، ــُـْـ (ō).
سه علامت آخر به الفبای فنوتیک اضافه شده است که بشود با کمک آن واژههای تربتی را و شکل تلفظ صحیح آن را نشان داد. علامت فتحه به علاوهی ساکن ــَـْـ نشانهی فتحهی کشیده است که جانشین «ـا» شده است مانند خَـْنَه (خانه). علامت کسره به علاوهی ساکن ــِْـ نشانهی کسرهی کشیده است که جانشیین «ـی» شده است مانند زِْرِ (زیرِ). علامت فتحه به علاوهی ساکن ــُـْـ نشانهی ضمهی کشیده است که جانشین «ـو» شده است مانند تِمُـْم (تمام) که البته موارد استفادهاش بسیار کم است. علامت ضمه به علاوهی ساکن ــُـْـ نشانهی مصوت مرکت (ow) است مانند اُوْ (آب)، تُوْ (تب). علامت ضمه به علاوهی ساکن و کسره نشانهی مصوت مرکب در حالت اضافه است (owe) مانند اُوِْ (آبِ)، چُوِْر (چوب را)
نکتهی قابل توجه اینکه اگر علامت ساکن با (ـو) همراه نباشد صدای او خواهد داشت به عنوان مثال در گویش تربتی روغَن به صورت (rugan) تلفظ میشود. دیگر این که مراقب باشید مصوت مرکب ـُوْ (ow) را با ضمّه و واوِ ساکن ـُوْ (ov) اشتباه نگیرید مثلا در کلمهی جُوْ (jow) که یکی از غلات است (ow) نشانهی مصوّت مرکب است، اما در کلمهی «نُمُوْ» (nomov) به معنی رشد (ov) نشانهی ضمه و واوِ ساکن است. تفاوت این دو در الفبای لاتین مشهود است که یکی با w و دیگری با v نمایش داده میشود.
از بیکِسی به گُربَه مِگَه: مونِس
برای این هفته یک ضربالمثل تربتی دیگر انتخاب کردهام که در کودکیام بسیار شنیدهام و آن هم سخنی است که به تعریض میگویند و در حقیقت نیشدار و گزنده است: «از بیکِسی به گُربَه مِگَه: مونِس» (az bikesi be qorba meqa munes) یعنی از بیکسی گربه را همدم خود گرفته است و او را انیس و مونس صدا میکند. این سخن را وقتی به کار میبرند که بخواهند بگویند کسی خیلی تنهاست و از بس که تنهایی به او فشار آورده است مجبور است با غریبهها مانند خویشاوندان نزدیک رفتار کند یا مثلا به غریبهای خو گرفته است در حالیکه هیچ نسبت یا شیاهتی میانشان نیست. ضربالمثلهای مشابهی هم در فرهنگ شفاهی تربت است که تقریبا همین معنی را میدهد که البته وجوه دیگری هم دارد مانند «از بی سِگی رِسمو دِ گِردَنِ شِغال مِنَن» یا «وَختِ گوش نیَه چُغُندَرُم سالارَه» که به وقت خودش و به شرط حیات به اینها هم خواهم پرداخت.
به طور کلی این ضربالمثل شرایط دشوار و تطبیقپذیری انسان را نشان میدهد که خیلی از آدمها میتوانند با محیطهای جدید و شرایط جدید خود را وفق دهند. مثلا در نظر بگیرید کسی که نیاز به همدم دارد و در حال حاضر به هیچکدام از آشنایانش حالا به هر دلیلی دسترسی ندارد. در این حالت ممکن است او کسی را به خانهی خود بیاورد و مثلا طبقهی پایین خانهاش را ارزانتر از معمول یا به رایگان در اختیار او قرار بدهد تنها به این دلیل که نیاز دارد همصحبتی داشته باشد. مسلما به کار بردن این ضربالمثل و دیگر ضربالمثلهای اینچنینی ناجوانمردانه است و به لحاظ اخلاقی درست نیست چون تنهایی ممکن است برای هر کسی پیش بیاید. هدف من تنها جمعآوری ضربالمثلها است چه خوب و چه بد، چه مفید و چه مضر، چه مودبانه و چه رکیک. پس لازم است صرف نظر از این نکات تنها به جمعآوری ضربالمثلها و (انشاالله در آینده) اصطلاحات بپردازم. همهی اینها در کنار هم فرهنگ شفاهی را میسازند.
***