2- کنفرانس ادبی؛ اژدهای کَشَفرود از افسانه تا واقعیت؛ علی حسن آبادی (باستانشناس)
در این بخش کنفرانسهایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبهشبها در جلسه ارائه میشود را مطالعه میکنید. در هفتههایی که برنامهای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایاننامه و ... را انتخاب میکنم و در این بخش میآورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم میتوانند اگر مقالهای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید میدانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. در مقالات نوشته شده توسط دیگران برای رعایت امانت در مواردی که مشکلی به نظرم برسد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسندهی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.
این هفته در شاهنامهخوانی به بخشی از داستان زال و رودابه رسیدهایم که پدر زال یعنی سام نریمان میخواهد منوچهرشاه را متقاعد کند که به سبب خدمتی که وی به ایران و ایرانیان کرده است، اجازه دهد پسرش زال با دختر مهراب کابلی یعنی رودابه ازدواج کند. سام نامهای به شاه مینویسد و در آن شرح دلاوریهای خود را میآورد از جمله شرح جنگش با اژدهای کَشَفرود. میدانید که کشفرود یکی از رودهای معروف خراسان است. یک باستانشناس به این ماجرا یعنی اژدهای کشفرود از دید زمینشناسی نگاه کرده است و به این نتیجه رسیده است که اژدهای کشفرود در حقیقت کوهی است که بر اثر زلزله جلوی رود کشفرود را گرفته است و سام نریمان با زدن سو توانسته است راه آب را دوباره باز کند. من خلاصهی این مقاله را چند ماه پیش در روزنامهی خراسان خواندم و تصمیم گرفتم وقتی به این بخش از شاهنامه رسیدیم این مقاله را به عنوان نوعی نگاه به شاهنامه در جلسه مطرح کنم. امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد.
اژدهای کَشَفرود از افسانه تا واقعیت
کشفرود پُرخون و زرداب گشت
زمین جای آرامش و خواب گشت
پرداختن به چیستی افسانهها و اساطیر و رمزگشایی از اصل واقعیت در دوران اساطیری که زمان و مکان در آن متوقف و تاریک است قطعاً کاری است بس دشوار ولی غیرممکن نیست، افسانه اژدهای کشفرود یکی از این موضوعات است که به مناسبت فرخنده زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی در این مقاله بدان پرداخته شده است.
چنان اژدها کو ز رودِ کشف
بُرون آمد و کرد گیتی چو کف
زمین شهر تا شهر بالای او
همان کوه تا کوه پهنای او1
توصیفی که فردوسی از اژدهای کشفرود ارائه مینماید اشاره به چه رویدادی است؟ چه عاملی سبب از جریان افتادن آب کشفرود شده است؟ آیا اژدهای کشفرود یک موجود جاندار بوده است که سام آن را از پای درمیآورد؟ یا اینکه واقعیت چیز دیگری است؟ ساموئل بربریان اژدها و اهریمن را با نیروهای زیانبار طبیعت چون سرما، یخبندان، آتشفشان و دیگر عوامل برابر دانسته است.2
فریدون جنیدی اژدهایی را که در افسانههای کهن ایرانی بدان اشاره رفته را همان آتشفشان دانسته است.3
پرسشهای بسیاری در این زمینه مطرح است، برای یافتن پاسخ سوالات فوق لازم بود تا بررسیهای همهجانبهای در حوضهی کشفرود انجام شود. به همین منظور رودخانهی کشفرود را از ابتدا تا انتها به کرّات چه به صورت میدانی و چه به صورت ماهوارهای بررسی نمودم. ولی در یافتن سرنخی از یک رویداد که باعث انسداد آب کشفرود شده باشد هیچ توفیقی نداشتم. تا اینکه شناسایی مجموعهی نیایشگاهی آتشکدهی آذر برزین مهر در قلب بینالود که آنهم به مدد راهنمایی حکیم فرزانه توس در داستان مرگ یزدگرد صورت گرفت، نقطه عطفی شد تا معمای اژدهای کشفرود نیز حل شود.
همانطور که میدانید رودخانهی گلمکان یکی از پُرآبترین سرشاخههای کشفرود است و پاسخ تمامی سوالات ما پیرامون اژدهای کشفرود در سرچشمهی این رودخانه یعنی دریاچهی چشمهسبز نهفته است.
از این دریاچه در بندهش با نامهای دریاچه ریوند، دریاچه سوبر و در شاهنامه با نام چشمهسو یاد شده است.
این دریاچه کانون بسیاری از رویدادهای اساطیری و تاریخی بوده است که اژدهای کشفرود یکی از آنهاست. طبق بندهش "ریوندکوه به خراسان است که آذر برزین مهر بدان نشیند."4 "اسپندیار کوه بر دریاچهی ریوند است. کوه کدروسپ کوهی است به توس شهر که دریاچه سوبر بر سر آن است."5 در جایی دیگر میگوید: "دریاچهی سوبر به ابرشهر بوم بر سر کوه توس است."6
با استناد به این مطالب همانطور که میبینید تمامی نشانیها به مرز ابرشهر و توس منتهی میشود و جدا کنندهی دو سرزمین ابر شهربوم و توس بوم چیزی نیست جز رشتهکوه بینالود و در این رشتهکوه فقط یک دریاچه وجود دارد که همان چشمهسبز است.
با استناد به مطالب بندهش و آثار شناسایی شده در پیرامون این دریاچه شکی باقی نمیماند که دریاچهی چشمهسبز همان دریاچه سوبر مذکور در بندهش است. از دیگر سوی بررسیهای لنداسکیپ منطقه جهت پیبردن به چگونگی پیدایش دریاچهی چشمهسبز که اتفاقاً ارتباط مستقیم با حل معمای اژدهای کشفرود نیز دارد، خود تایید دوبارهای است بر اینکه چشمهسبز همان دریاچهی سوبر است.
در بندهش در فصل نبرد آفریدگان گیتی با اهریمن چنین میخوانیم: "پس باد آن آب را به همان آئین تا به سر رسیدن سه روز به سوی زمین باز نشانید. سه دریای بزرگ و سی دریای کوچک از آن پدید آمد. دو چشمهدریا نیز از او به پیدایی آمد یکی چیچَست، یکی سوبر که ایشان را سرچشمه به چشمهدریا پیوسته است."7 از این مطلب چنین برداشت میشود که دریاچه سوبر در پی نبرد آب با اهریمن پدیدار شده است و میدانیم که جایگاه نیروهای اهریمنی و دیوان در دل زمین دانسته شده است و اژدها یکی از نمادهای اهریمنی است.
بررسیهای ژئومورفولوژی پیرامون دریاچهی چشمهسبز کاملاٌ مطالب بندهش را در باب علت پیدایش دریاچه تایید میکند، چرا که شواهد انکارناپذیر زمینشناسی بیانگر آن است که این دریاچه در پی رانش و لغزش کوه ایجاد شده است. بخش عظیمی از کوه در پی بروز یک زلزلهی مهیب از جبهه شرقی رانش کرده و این امر باعث مسدود شدن کشفرود و پیدایش دریاچهی چشمهسبز شده است. لازم به ذکر است که وجود آب در دل این بخش از کوه در فراهم شدن زمینههای لغزش کوه مؤثر بوده است. هنوز هم این آب به صورت چشمهسارهای متعددی از چمنزار کلتهغیاث به سوی دریاچهی چشمهسبز روان است.
پس از گذشت هزاران سال هنوز مسیر رانش کوه با اندکی دقت قابل تشخیص است و جالب اینکه فرم مسیر رانش و ریخت و قیافهی کوه خفته در مسیر آب همانند یک اژدهاست. وقوع زمینلرزه و پیدایش این دریاچه از چنان اهمیتی برخوردار بوده که از آن در افسانهی خَرَ سهپا یاد شده است. "خَرَ جانوری است اساطیری که نامش یک بار در اوستا آمده است... در بندهش (بخش 9) شرح مفصلی دربارهی این جانور میخوانیم. بنا به نوشته این کتاب "خَرَ" جانوری است سهپا با تنی سفید، سری کبود و شش چشم و نه پوزه و دو گوش و یک شاخ زرین که هزار شاخ دیگر از آن روئیده است و با آن، جانوران اهریمنی را نابود میکند. گوشهایش چندان بزرگ است که سرزمین مازندران را فرا تواند گرفت. گرداگرد کوچکترین پایش هزار سوار دور تواند زد. این جانور در میان دریای فراخ کرت ایستاده و هنگامی که سر در آب دریا فرو برد و گوشهایش را بجنباند. دریا به جوش و خروش افتد و لرزه و جنبش در کرانه های کوه گناود پدید آید."8
کوه گناود نامی است کهنتر برای کوه بینالود، چنان که در بندهش میگوید: "گنابدکوه به همان پشته گشتاسپان است. آنجا به ریوند که خانهی آذر برزین مهر است."9 چرا از همه جا فقط به لرزه درآمدن کوه گنابد ذکر میشود؟ قاعدتاً بایستی در این کوه اتفاق خارقالعادهای روی داده باشد که این موضوع در افسانهی خَرَ سه پا انعکاس داشته است.
تا اینجا روشن شد که اژدهای کشفرود در واقع رویدادی است زمینشناسی که رانش کوه سبب انسداد جریان آب در یکی از پُرآبترین سرشاخههای کشفرود و پیدایش دریاچهی سوبر شده است.
زمان این رُخداد بر ما چندان روشن نیست، اما عمق فاجعه به قدری بوده است که کسی را یارای حل آن نبوده است. زیرا کوهی که در سر راه رود خوابیده 900 متر پهنا و 150 متر ارتفاع دارد. جریان آب به طور کامل قطع شده، هیچ کس قادر به باز کردن مسیر آب نیست، مردمان بیآب، باغها و کشتزارها خشک، چارپایان از بیآبی در حال تلف شدن، گویا سالها بدین منوال طی میشود و مردم ناچار به ترک دیار خود میشوند، فردوسی در شاهنامه به نیکی این وضعیت را توصیف نموده است:
چنان اژدها کو ز رودِ کشف
برون آمد و کرد گیتی چو کف
زمین شهر تا شهر بالای او
همان کوه تا کوه پهنای او
جهان را ازو بود دل پُر هراس
همی داشتندی شب و روز پاس
زمین گشت بی مردم و چارپای
جهانی مر او را سپردند جای10
اشعار فوق در واقع ارائهی گزارش و کارنامهی سام نریمان است به پادشاه ایران؛ منوچهر، چرا که زال دلدادهی رودابه، دختر مِهراب کابلی است و مهراب کابلی از دودمان ضحّاک و دشمن ایران است. به همین خاطر سام نمیتواند با این وصلت موافقت نماید، لذا موضوع را طی نامهای با منوچهر پادشاه ایران در میان میگذارد و در آن نامه کارهای بزرگی که در رکاب پدرش فریدون انجام داده است را برمیشمرد که یکی از آن کارها کُشتن اژدهای کشفرود است.
چو دیدم که اندر جهان کس نبود
که با او همی دست یارَست سود
به زور جهاندار یزدان پاک
بیفکندم از دل همه ترس و باک
میان را ببستم بنام بلند
نشستم بران پیلپیکر سمند
مرا کرد پدرود هر کس که دید
که بر اژدها گرز خواهم کشید
مرا سامِ یکزخم از آن خواندند
جهانی به من گوهر افشاندند11
طبیعی
است که بعد از مسدود شدن مسیر آب کشفرود مردمانی که به این آب متّکی بودند روزگار
سختی را گذراندهاند و از طرفی برای رفع این معضل کاری از آنها ساخته نبوده است،
لذا به بزرگان و پهلوانان متوسل شدهاند و در اینجا سام فریمان است که دامن همّت
به کمر زده و وارد عمل میشود.
میدانیم که ایرانیان مبدّع قنات بودهاند و از گذشتههای دور با این فن آشنایی
داشتهاند و سام با قدرت تدبیر به جنگ اژدهای خفته در مسیر آب میرود و با حفر
"سو" (نقب) مجدداً آب را جاری مینماید.
سو زدن اقدامی است که مقنّیان برای افزایش آبدهی چاه انجام میدهند و در قناتها نیز نقبی که برای هدایت آب مابین دو حلقه چاه، حفر میشود همان سو میباشد. نام کهنتر چشمهسبز یعنی سوبر بر گرفته از این اقدام است که سام برای به جریان انداختن دوبارهی آب کشفرود در اینجا انجام داده است و این کار گویا بسیار سخت و مشقتبار بوده است چرا که میگوید:
چو زو باز گشتم تن روشنم
برهنه شد از نامور جوشنم
فرو ریخت از باره برگستوان
وزان زهر بُد چند گاهم زیان12
سوبَر واژهای است فارسی و مرکب از دو جزء سو + بر، سو به معنی نقب و بر به معنی سینه و در معنا یعنی دریاچهای که سو و مجرایی برای خروج آب بر سینه خود دارد. آنچه در چشمهسبز روی داده نبرد اهریمن با آب تعبیر شده و نماد آن اژدهای کشفرود است که مردمان را دچار آسیب و زیان کرده است. ولی پس از حل این معضل و به جریان افتادن دوباره آب سختیها فراموش میشود و ثمرهی آن واقعهی تلخ، که زایش ناگهانی یک دریاچه است، میشود موهبتی الهی. نیایشگاههایی در کنار آن شکل میگیرد که آذر برزین مهر آخرین آنهاست و روشن نمودن آتش بر گُردهی اژدها توسط سام به گمان من کنایه از به دادگاه نشانیدن آذر برزین مهر بر روی توده رانش کرده در کنار دریاچه سوبر است. اژدهای کشفرود به سال 967 مجدداً فاجعه میآفریند، با دو نیم شدن این اژدها و گسستن دریاچهی چشمهسبز سیلی بنیانکن به راه میافتد.
قاضی احمد بن شرفالدین قُمی در همین مورد مینویسد: "و هم در این سال آب چشمهسبز که دریاچهی عظیمی بود، گشادی یافت. هر چه پیش آن واقع شده از بیخ کنده تا به رودِ توس رسید و از آنجا به رودخانهی مرو منتهی شد. و زور آب به مثابهای بود که درختان بلوکات مشهد مقدس را که چهارصد ساله و پانصد ساله بود به طریقی که مویی از ماست کسی بکشد از بیخ کَند و خرابی بسیار به مزروعات و باغات رسانیده مردم بسیار هلاک گردانید."13
وسعت دریاچهی چشمهسبز تا قبل از گشادی یافتن آن بسیار وسیعتر بوده است. به طوری که حمدالله مستوفی مینویسد: "بحیره چشمهسبز بولایت خراسان بحدود توس دورش یک فرسنگ بود، ازو دو جوی بزرگست که به نیشابور و طوس میرود. هر یک زیاده از بیست آسیاگردان بود و هیچ ملاحی آن بحیره را نمیتواند برید و بقعرش نمیتواند رسید و حکایت اسب که از آنجا برآمد و یزدگرد بزهکار را کُشت مشهور است."14
و این بود واقعیت افسانه اژدهای کشفرود.
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر رهِ رمز معنی برد
علی حسن آبادی
باستان شناس
پی نوشتها:
1- شاهنامه، نشر طلایه، جلد1 ، ص 186
2- جستاری در پیشینه کیهان و زمین در ایرانویج، ص44
3- همان، ص 45-44
4- بندهش، ص 72
5- بندهش، ص72
6- بندهش،ص 77
7- بندهش، ص 64
8- اوستا، گزارش جلیل دولتخواه، ص 972
9- بندهش، ص 72
10- شاهنامه، نشرطلایه، جلد 1 ، ص 186
11- همان، ص 186
12- همان، ص 187
13- خلاصه التواریخ، ص 413
14- نزهته القلوب، ص 241
***
منبع:
سایت اداره کل میراث فرهنگی خراسان رضوی
***