5- شعر محلی تربت؛ شعر شمارهی 43 کتاب خدی خدای خودم، قصیده؛ از قول کفترای پیر، ای جوجهکفترا که مرن بال وا کنن؛ استاد محمد قهرمان
اگر شعر را در وبلاگ میخوانید همانطور که میبینید به اجبار از خط Tahoma استفاده کردم و با این فونت اِعرابِ شعر به درستی درک نمیشود. برای بهتر خواندن شعرهای محلی میتوانید نسخهی PDF گزارش را از ابتدای گزارش دانلود کنید. روش دیگر این است که شعر را به رایانهی خود منتقل کرده و برای دیدن اعراب آن از خط هما (b homa) استفاده کنید. اگر این فونت را در رایانهی خود ندارید میتوانید برای دانلود روی آن کلیک کنید. این فایل دانلود در سایت 4shared.com قرار دارد. اگر بر روی download کلیک کنید و پس از آن گزینهی free download را انتخاب کنید، پس از باز کردن لینک دانلود جملهای را میبینید که به انگلیسی نوشته است «اینجا کلیک کنید»، با کلیک بر روی کلمهی اینجا (here) فایل دانلود خواهد شد. پس از دانلود فایلی با پسوند ttf در اختیار خواهید داشت که آنها را باید به داخل درایو c؛ پوشهی windows؛ پوشهی fonts انتقال دهید. (c:\windows\fonts) پس از انتقال، این خط (فونت) در رایانهی شما قابل مشاهده خواهد بود.
برای اینکه بتوان تلفظ صحیح شعرهای گویشی را انتقال داد لازم است چند قاعده وضع شود که با در نظر گرفتن این قواعد بشود شکل صحیح تلفظ را در گویش دریافت. بسیاری از این قواعد را شرقشناسان وضع کردهاند و در مواردی که این قواعد کافی نبوده از علائمی که استاد محمد قهرمان وضع کرده است استفاده میکنیم. الفبای متداول بین شرقشناسان (البته به شکلی سادهتر) به شرح زیر است.
صامتها: ا (a)، ب (b)، پ (p)، ت (t)، ث (s)، ج (j)، چ (č)، ح (h)، خ (x)، د (d)، ذ (z)، ر (r)، ز (z)، ژ (ž)، س (s)، ش (š)، ص (s)، ض (z)، ط (t)، ظ (z)، ع (a)، غ (g)، ف (f)، ق (g)، ک (k)، گ (q)، ل (l)، م (m)، ن (n)، و (v)، ه (h)، ی (y).
مصوتهای کوتاه: ــَـ (a)، ــِـ (e)، ــُـ (o). مصوتهای بلند: ...ـا (â)، ...ـی (i)، ...ـو (u). مصوتهای کوتاهی که کشیده تلفظ میشوند: ــَـْـ (ā)، ــِْـ (ē)، ــُـْـ (ō).
سه علامت آخر به الفبای فنوتیک اضافه شده است که بشود با کمک آن واژههای تربتی را و شکل تلفظ صحیح آن را نشان داد. علامت فتحه به علاوهی ساکن ــَـْـ نشانهی فتحهی کشیده است که جانشین «ـا» شده است مانند خَـْنَه (خانه). علامت کسره به علاوهی ساکن ــِْـ نشانهی کسرهی کشیده است که جانشیین «ـی» شده است مانند زِْرِ (زیرِ). علامت ضمه به علاوهی ساکن ــُـْـ نشانهی مصوت مرکت (ow) است مانند اُوْ (آب)، تُوْ (تب). علامت ضمه به علاوهی ساکن و کسره نشانهی مصوت مرکب در حالت اضافه است (owe) مانند اُوِْ (آبِ)، چُوِْر (چوب را)
نکتهی قابل توجه اینکه اگر علامت ساکن با (ـو) همراه نباشد صدای او خواهد داشت به عنوان مثال در گویش تربتی روغَن به صورت (rugan) تلفظ میشود. دیگر این که مراقب باشید مصوت مرکب ـُوْ (ow) را واو ضمّه و ساکن ـُوْ (ov) اشتباه نگیرید مثلا در کلمهی جُوْ (jow) که یکی از غلات است (ow) نشانهی مصوت مرکب است، اما در کلمهی «نُمُوْ» (nomov) به معنی رشد (ov) نشانهی ضمه و واوِ ساکن است.
فایل صوتی mp3 شعر شمارهی 43 کتاب خدی خدای خودم
فایل صوتی mp3 همین شعر با صدای استاد قهرمان
43
از قول کفترای پیر
این قصیده که مرحوم قهرمان آن را با عنوان «از قولِ کُفتِرای پیر» (az gowle kofteraye pir) و به عنوان چهل و سومین شعر کتاب خدی خدای خودم آورده است یکی از معروفترین شعرهای تربتی وی است که در 54 سالگی شاعر سروده شده است. قهرمان در این شعر، جوانان و شاید شاعران جوان را خطاب قرار میدهد و خود را جای کبوتر کهنسالی میگذارد و از زبان او از جوجهکبوترها گله میکند. وی این شعر را در اسفندماه سال 1362 گفته است. جالب است که وی در این ماه بیشترین شعر تربتی را گفته است یا لااقل در کتاب خدی خدای خودم اینطور به نظر میرسد. در کتاب خدی خدای خودم 18 شعر تربتی آمده است که همه در اسفندماه 1362 سروده شده است. در حالی که گاه فاصلهی دو شعر این کتاب به چهار پنج سال میرسد. علی اکبر عباسی از دیگر محلیسرایان بنام تربت در سال 1389 با توجه به این شعر اخوانیهای سرود در قالب ترکیببند که آنهم به نظر من یکی از شاهکارهای شعر تربت است. مطلع آن ترکیببند این است: «ما جوجِهموجَهیِم و حُقابِ کُلو تویی/ او قِرقیِ دِ قِرقِرِهیِ آسِمو تویی» (این ترکیببند در آرشیو وبلاگ موجود است) وی این شعر را در مراسم بزرگداشت قهرمان در تربت به او تقدیم کرد. لازم به توضیح است که در اولین ویرایش این قصیدهی استاد قهرمان، شعر با «ای جوجِهموجِهها...» شروع میشد که بعدا استاد قهرمان آنرا به «ای جوجهکُفتِرا...» تغییر داد. این قصیده در کتاب دیگر اشعار تربتی استاد قهرمان با عنوان «دَمِ دِربَندِ عشق» که در سال 1387 چاپ شد آمده است. کتاب «دم دربند عشق» یک CD صوتی به ضمیمه دارد و خوشبختانه این قصیده با صدای استاد قهرمان موجود است. این قصیده 16 بیت دارد که من تصمیم دارم آن را در دو قسمت در وبلاگ بیاورم.
ای جوجِه کُفتِرا که مِرِن بال وا کِنِن
از خاک وَختِ کِندَه مِرِن یادِ ما کِنِن
1- ای جوجهکبوترها که میروید بال باز کنید/ از خاک وقتی کنده میشوید یاد ما کنید (ای جوجههایی که شروع به پرواز میکنید وقت پریدن از ما نیز یاد کنید. «کِندِه رِفتَن» (kende reftan) تلفظ گویشی کَنده شدن و جدا شدن است. از خاک کنده شدن به معنی شروع به پرواز کردن و از زمین بلند شدن است.)
پِرواز یادِتا نِمِدایِم اَگِر که ما
از پیشِ خود بِلَد نِمِرَفتِن هَوا کِنِن
2- پرواز یادتان نمیدادیم اگر که ما/ از پیش خود یاد نمیگرفتید پرواز کنید (اگر به شما پرواز کردن یاد نمیدادیم به خودی خود پرواز کردن را یاد نمیگرفتید. «نِمِدایِم» (nemedâyem) از مصدر «دایَن» تلفظ گویشی «نمیدادیم» است. «از پیشِ خود» در گویش تربتی در معنی به خودیِ خود، بدون فراگیری است؛ گاهی هم به معنی خودسرانه و بدون هماهنگی است مثلا میگوید «از پیشِ خود نِری بِذونجِه» یعنی بدون هماهنگی به آنجا نروی. «بِلَد رِفتَن» (belad reftan) به معنی یادگرفتن است مثلا میپرسند: «بِلَد رَفتی؟» یعنی آیا یاد گرفتی. در تربت «هوا کِردَن» (havâ kerdan) به معنی بالا رفتن و بلند شدن است مثلا گفته میشود: «کَـْغَذباد هَوا کِردَه» یعنی بادبادک را از زمین بلند کرده، مشغول بادبادکبازی است یا «زَعفِرو خُب هَوا کِردَه» یعنی قیمت زعفران بالا رفته است یا این مصرع از منظومهی سمندرخان علی اکبر عباسی «دوبَـْره پِلِّهی کُرسیرْ هَوا دا» یعنی یک گوشهی لحاف روی کرسی را بلند کرد. در این بیت استاد قهرمان «هوا کِردَن» توسعاً در معنی پرواز کردن به کار رفته است. نکتهی قابل ذکر دیگر این که در گویش تربت به بلند کردن، «هَوا دایَن» (havâ dâyan) میگویند. حتی همانگونه که در گویش معیار بلند کردن در معنی دزدی هم استفاده میشود در گویش تربتی نیز دزدیدن را گاه «هَوا دایَن» میگویند.)
حالا خُدارْ بِندَه نیِنْ، ما دِگَه بَدِم
از بال و پَرِّ تیت و پَرِ ما حَیا کِنِن
3- حالا خدا را بنده نیستید، ما دیگر بد هستیم/ از بال و پر پارهپارهی ما حیا کنید. («خُدارْ بِندَه نِبویَن» به معنی نهایت تفاخر و خودبرتربینی است. «تیت و پَر» (titopar) به معنی لَت و پار و دَرب و داغان است. بیشتر در مورد جنگیدن پرندگان با یکدیگر و کَندن پر و بال هم به چنگ و منقار به کار میرود، مثلا خود قهرمان در جایی که میخواهد دلش را به کبوتر و غم را به شاهین تشبیه کند میگوید: «مو کِفتَر چَـْهی، غَم جِغنِهی تِزبال/ سِر وِر رَدِ مُو داش تا تیت و پَرُم کِرد». توضیح ضروری دیگر اینکه در تربت در مورد تکّه و پاره کردن چیزهای پارچهای مثلا بیرون آوردن پَر یا نخ یا تکهپارچه از درون بالش و پراکنده کردن آن نیز اصطلاح «تیت و پَر کِردَن» یا «تیتتیت کِردَن» را به کار میبرند.
رَف عُمرِ ما تِموم به بیگَـْریِ شما
وِر ما به مِهْرِوَْنی گاهِ نِگا کِنِن
4- رفت عمر ما تمام به بیگاری شما/ به ما به مهربانی گاهی نگاه کنید. (تمام عمر ما در خدمت به شما صرف شد پس گاهی به چشم مهربانی به ما نگاه کنید. «بیگَـْری» یا همان بیگاری به معنی کار بدون مزد و مواجب است. قهرمان در جایی دیگر گفته است: «مُور به بیگَـْری بُبُر ای عشق و بیکارُم مکُ».)
از ما خِبَر بگیرِن ما پیر و پودَهیِم
اِمروز وَختِشَه، نِه که وَعدِهی صبا کنن
5- از ما خبر بگیرید، ما پیر و فرسوده هستیم/ امروز وقتش است، نه این که وعدهی فردا بکنید. (نه اینکه ملاقات و خبر گرفتن از ما را تعویق بیاندازید.)
رَفتِن کُلو که چینَه گِریفْتِن ز چینگِ ما
مارْ وَختِ چینَه یافتَه بَـْشِن صِدا کِنِن
6- شُدید بزرگ که دانه گرفتید از نوکِ ما/ ما را وقتی دانه یافته باشید صدا کنید. (شما با دانه گرفتن از منقار ما بزرگ شدید، بنابراین وقتی دانه پیدا کردید ما را هم خبر کنید. «کُلو رِفتَن» (kolu reftan) به معنی بزرگ شدن است. «کُلو» تلفظ گویشیِ «کَلان» به معنی بزرگ است. «چینَه» (čina) در گویش تربتی به معنی دانه است. در لغت به معنی آن چیزی است که از زمین برمیچینند. دهخدا در این مورد آورده است: «آنچه از دانه و جز آن که مرغ به منقار از زمین چیند.» عطار گفته است: «مرغ است جان عاشق و چندانْش حوصله/ کز هر دو کون لایقِ او نیست چینهای». در گویش تربتی نوک و منقار را «چینگ» (činq) میگویند. این واژه در ادبیات کلاسیک به صورت «چِنگ» (čenq) آمده است از جمله در این بیت خاقانی: «چِنگ مرغی چه لشکر انگیزد؟/ صفّ موری چه کاراز کند؟». «صدا کردن» در گویش تربتی به معنی خبر کردن و فراخواندن به کار میرود مانند آنچه در لاتین call گفته میشود. البته در جای دیگر «صِدا کِردَن» ممکن است در معنی درآمدن صدا از کسی باشد مثلا بگویند: «اَجّاش صِدا نِکِرد» یعنی اصلا صدایش درنیامد.)
ما اُوْ بِرِیْ شماها کِردِم دِ بُکِّما
از جوی هَمچِنو بِرَما اُو دِ جا کِنِن
7- ما آب برای شماها کردیم در لُپّمان/ از جوی همچنان برایمان آب جا کنید. (ما برای شما آب را در دهان کردیم و برای شما آوردیم، شما هم برای ما همینطور از جوی آب بیاورید. در خراسان آب را «اُوْ» (ow) میگویند که باید با مصوّت مرکب تلفظ شود مانند آنچه در بخش اول کلمهی «دولت» میآید. «بُک» (bokk) در گویش تربتی به معنی فضای داخلی دهان است که مشهدیها به آن «بُق» (bogg) میگویند. در ادب کلاسیک معادلی برای آن نیافتم و به ناچار در ترجمه از «لُپ» استفاده کردم البته با توضیح این نکته که «بُق» یا «بُک» قسمت درونی دهان و «لُپ» بخش بیرونی آن است. «همچِنو» تلفظ گویشی همچنان است. «جا کِردَن» (jâ kerdan) به معنی در ظرف کردن و گنجاندن در ظرف است. مثلا هنگام ریختن پلو در بشقاب هم میگویند «بِرَت جا کُنُم؟» یعنی برنج در بشقابت بریزم؟ در این بیت نیز قهرمان میگوید «بِرَما اُوْ دِ جا کِنِن» یعنی آب را ظرفی بریزید و برای ما بیاورید.)
دل قَچِّ درد بو که شما سیخْچِهپَر بِرِن
یَگ دَردِشِر اَگِر که مِتَـْنِن دِوا کِنِن
8- دل غرق درد بود که شما سیخپر شوید/ یک دردش را اگر که میتوانید دوا کنید. («قَچِّ ...» (gačče ...) به صورت اضافه میآید مثلا اگر بگویند «رِختام قَچِّ خو رَف» یعنی لباسهایم غرق خون شد، خونآلود شد. «سیخچِهپَر» (sixčepar) حالتی از رشد جوجهی پرندگان است وقتی که پرهایی سُست از بدنِ آنها میروید ولی هنوز آنقدر پَر بر بدنشان نیست که بتواند پرواز کند؛ دیگر اینکه پرها باز نشده است و به صورت میلهای شکل رشد میکند.)
... ادامه دارد.
محمد قهرمان
***