سیاه‌قلــــــــــــــــــــــــــــــم

دانلود گزارش‌های بهمن صباغ زاده

سیاه‌قلــــــــــــــــــــــــــــــم

دانلود گزارش‌های بهمن صباغ زاده

گزارش جلسه‌ شماره 1094 به تاریخ 19/2/94 (کنفرانس ادبی)

2- کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش؛ نگارش 17؛ یک یادآوری لازم‌؛ محمد کاظم کاظمی

در این بخش کنفرانس‌هایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبه‌شب‌ها در جلسه ارائه می‌شود را مطالعه‌ می‌کنید. در هفته‌هایی که برنامه‌ای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایان‌نامه و ... را انتخاب ‌می‌کنم و در این بخش می‌آورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم می‌توانند اگر مقاله‌ای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید می‌دانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانت در مواردی که مشکلی به نظرم برسد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسنده‌ی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.

یکی از نکاتی که به ما در انتقال مطلب کمک می‌کند استفاده‌ی درست از علائم و نگارشی و رعایت رسم‌الخط و قوانین مربوط به آن است. در گذشته علائم نگارشی در شعر جدی گرفته نمی‌شده و یکی از دلایل قرائت‌های مختلف از دواوین شاعران گذشته همین امر است. امروزه برای این علائم قواعدی وضع شده است که با رعایت آن می‌توان اختلاف قرائت را تا حد زیادی از بیت بُرد. البته شاعران و نویسندگان امروز کمتر با این نکات آشنایی دارند و این مهم را بر عهده‌ی ویراستارها گذاشته‌اند اما در خیلی از موارد ویراستار هم به درستی منظور شاعر و نویسنده را درک نمی‌کند. علاوه بر علائم نگارشی در ویراستاری متون نکاتی وجود دارد که خوب است نویسندگان نیز با آن آشنا شوند و خود اشکالات کار خود را دریابند و برطرف کنند. جناب آقای کاظمی با جمع‌آوری این مطالب و انتشار آن قدم بزرگی را در رفع این مشکل برداشته‌اند. امیدوارم انتشار این مطلب به ما در صحیح نوشتن کمک کند.

یک یادآوری لازم‌

به راستی این سلسله‌ی نگارش چیست و من به چه انگیزه‌ای آن را می‌نویسم‌؟ شاید اگر کمی این را روشن کنم‌، بعضی ابهام‌های دوستان نیز رفع شود.

این‌، حاصل یک سلسله تجربه‌های من است در نگارش‌ها و نیز ویراستاری هایی که به طور طبیعی انجام می‌دهم و اکنون مشغله‌ی اصلی من شده است‌. یعنی من بیش از آن که شعر بگویم‌، مطلب می‌نویسم و بیش از آن که مطلب بنویسم‌، مطالب دیگر دوستان را ویرایش می‌کنم‌.

در این ده‌سال‌، کتاب‌های بسیاری برای ویرایش به من سپرده شده است‌، از «نقد بیدل‌» علامه سلجوقی گرفته تا «آثار هرات‌» استاد خلیلی و از «مردم هزاره و خراسان بزرگ‌» تقی خاوری گرفته تا «افغانستان‌، طالبان و سیاست‌های جهانی‌» ویلیام میلی ترجمه‌ی غفار محقق‌. و من احتمالاً در سال‌های اخیر، پُرکارترین آدم در این عرصه در کشور ما بوده‌ام‌.

حدود یک دهه ویراستاری با حجم بیش از ده هزار صفحه ویرایش‌، تجربیات بسیار خوبی برایم فراهم آورده است‌، چه در ویرایش‌، چه در نگارش و چه در صفحه‌آرایی و دیگر امور مربوط به انتشار کتاب‌. و من ـ که غالب اندوخته‌هایم را مدیون تجربه هستم ـ دوست می‌دارم‌، این ره‌یافت‌ها را با دیگران هم تقسیم کنم‌، تا دیگری ناچار به تکرار این مراحل نشود.

از این گذشته‌، به گمان من‌، وضعیت نگارش در میان نویسندگان ما غالباً خوب نیست و به ندرت می‌توان آثاری بی‌عیب یا کم‌عیب از این لحاظ، یافت‌. پس چه بهتر از این که کسی که غالباً با نادرستی‌های شایع و رایج در میان نوشته‌های دوستان روبه‌روست‌، حداقل آنچه را بسیار در این نوشته‌ها می‌یابد، با دیگران نیز در میان بگذارد تا علاج واقعه پیش از وقوع شود، یعنی در نگارش دقیق‌تر شویم تا در ویراستاری بار ما سبک‌تر باشد. به همین لحاظ، مثال‌های بحث من‌، نه مثال‌های فرضی‌، بلکه نمونه‌هایی واقعی از نوشته‌های دوستان است که من ویرایش کرده‌ام (البته بدون ذکر نام نویسنده و نشانی مطلب‌، تا عزیزانی که لطف کرده و مرا شایسته‌ی ویرایش نوشته‌ی خود دانسته‌اند، دلگیر نشوند.)

متأسفانه هنوز ویراستاری به عنوان یک مرحله از کار انتشار کتاب‌، برای بسیاری از ناشران ما ضروری به نظر نمی‌آید و بسیار ناشران‌، کتاب‌ها را بدون کمترین ویرایشی به چاپ می‌سپارند. در این میان‌، اندک کسانی هستند همچون ابراهیم شریعتی افغانستانی (نشر عرفان‌) که این امر را نیز جدّی می‌گیرد. (و بیشتر کارهای من نیز کتاب‌های منتشره‌ی ایشان بوده است‌.)

بله‌، می‌خواستم سخن را به اینجا برسانم که این سلسله‌ی «نگارش‌» فقط یک انتقال تجربه است و نه بیشتر، ولی همین برای من بسیار اهمیت دارد. این نه آموزش دستور زبان است و نه حکم‌اندازی در اصول نگارش و ویرایش‌. من هیچ‌گاه این‌ها را یک سلسله قواعد مطلق و تخلف‌ناپذیر نمی‌دانم‌. به همین لحاظ، خود را بسیار مقید به مباحثه با دوستانی که با این پیشنهادها مخالف هستند، نمی‌بینم‌. این یک تجربه است‌، همان‌گونه که مثلاً یک آشپز با ده سال سابقه می‌گوید «برای پختن نیمرو روغن را به اندازه‌ی کافی داغ کنید تا تخم‌مرغ به ته تاوه نچسپد.» او نمی‌گوید «پختن تخم‌مرغ با روغن سرد ممنوع است‌.» بلکه فقط یک بیان تجربه می‌کند و بس‌.

از این که بگذریم‌، گاه‌، بعضی دوستان با این استدلال که «آنچه تو می‌گویی عملی نیست‌.» نگارش این سلسله‌ی «نگارش‌» را بیهوده تلقی می‌کنند. من می‌گویم که عملی هست‌، چنان که بسیاری نویسندگان ما چنین کرده‌اند. چرا نثر اعظم رهنورد زریاب این‌قدر زیباست‌؟ مسلماً یکی از دلایل زیبایی این نثر، درستی‌اش است‌. کسی که نثر زریاب را ویرایش می‌کند، گویا در یک جاده‌ی اسفالت سفر می‌کند. انگار هیچ عیب و ایرادی در کارش نیست‌. کتاب «... چه‌ها که نوشتیم‌!» ایشان را من نمونه‌خوانی و صفحه‌آرایی کردم‌، ولی به هیچ‌وجه جسارت ویرایش متن آن را نیافتم و فقط از زیبایی نثرش لذّت بردم و چیزها آموختم‌.

گذشته از این‌، باید متوجه فاصله‌ای بود که میان نگارش یک نویسنده و گفتار یک آدم عادی وجود دارد. ممکن است در مقام گفتار، بسیاری از ما، «قفل‌» را «قلف‌» بگوییم‌، ولی در نوشتن‌، مسلماً به خود این اجازه را نمی‌دهیم (مگر در موارد خاص‌، مثل دیالوگ‌های داستان‌ها). این که مثلاً من پیشنهاد می‌کنم چنین بنویسیم و چنان ننویسیم‌، بدین معنی نیست که می‌توان این پیشنهاد را در همه عرصه‌های زبان ـ از زبان کوچه و بازار گرفته تا زبان یک مقاله‌ی علمی ـ گسترش داد. هم‌چنین بدین معنی نیست که می‌توان همه طبقات اجتماعی را به رعایت این نکات ملزم کرد. بدین معنی است که ما به عنوان آدم‌های اهل قلم‌، بهتر است چنین کنیم‌.

و فراموش نکنیم که در این مقام‌، یعنی نگارش متون علمی یا ادبی‌، این کافی نیست که ما به درست‌بودن متن قانع باشیم‌. باید در پی بهتر نوشتن و زیباتر نوشتن بود. ممکن است یک عبارت برای گفتار عادی یا متن یک گزارش روزنامه قابل قبول باشد، ولی برای یک مقاله‌، نه‌. پس وقتی می‌شود زیباتر و درست‌تر نوشت‌، چرا ننویسیم‌؟

تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: جمعه 11 دی ۱۳۸۳

منبع:

وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی

http://mkkazemi.persianblog.ir

***